جدول جو
جدول جو

معنی ابن مشکان - جستجوی لغت در جدول جو

ابن مشکان
(اِ نُ مُ)
تابعی است معروف به مشکان حمّال. مفهوم تابعی در میان مسلمانان به کسانی اطلاق می شود که در زمان حیات پیامبر (ص) زنده بودند، اما موفق به ملاقات او نشدند و به جای آن با صحابه دیدار کردند. تابعین یکی از پایه های مهم در علم حدیث و تفسیر قرآن هستند. به واسطه آنان، سنت پیامبر و سخنان صحابه به نسل های بعدی منتقل شد. تابعین دارای طبقات مختلفی هستند که هر کدام نقش خاصی در تاریخ اسلام ایفا کرده اند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ خَلْ لَ / لِ)
شمس الدین ابوالعباس احمد بن ابراهیم بن ابی بکر بن خلکان بن ناوک بن عبدالله بن شاکل بن الحسین بن مالک بن جعفر بن یحیی بن خالد البرمکی الاربلی الشافعی. یکی از بزرگان علما و صدور رؤسا. و چنانکه خود او در تضاعیف وفیات گوید به سال 608 ه. ق. در شهر اربل ب مدرسه ملک معظم مظفرالدین بن زین الدین متولد و در 621 صحیح بخاری را از شیخ صالح بن هبه الله شنوده و پدر او تا آخرعمر (610) متولی تدریس مدرسه ملک المعظم در اربل بوده است. ابن خلکان در سنۀ626 از موطن خویش بحلب رفته و سالی چند ببوده و در سال 633 به دمشق اقامت داشته است. و در 636 نائب قاضی القضاه مصر، یوسف بن حسن سنجاری شده و در 659 قاضی القضاه دمشق گردیده و پس از پانزده سال باز به مصر رفته و سپس بسمت متولی قضا به شام بازگشته است. و کتبی صاحب فوات الوفیات گوید: ابن خلکان متولی قضای شام بود و سپس منعزل و ابن صایغ قاضی آنجا گردید و پس ازهفت سال ابن صایغ عزل شد و ابن خلکان بمقام پیشین بازگشت و شعرای وقت از قبیل رشیدالدین فارقی و سعدالدین فارقی و نورالدین بن مصعب او را تهنیتها گفتند. گویند وقتی او را بکذب در انتساب ببرامکه تهمت کردند، او در جواب گفت: اگر بدورغ نسب خواستمی کردن، خود رابعباس بن عبدالمطلب یا علی بن ابی طالب یا یکی از صحابه بستمی. چه فایدتی مترتب تواند بود در انتساب بقومی که از آنان بقیتی نمانده و در اصل مجوس بوده اند؟ ابن خلکان را اشعاری لطیف حاکی از طبعی سلیم و ذوقی مستقیم است. او به سال 680 از منصب قضای شام مستعفی شده و در 681 درگذشته است. کتاب نفیس او موسوم به وفیات الاعیان و انباء ابناءالزمان یکی از بزرگترین و نافعترین کتابهای فن رجال است. آنرا در 654 بقاهره آغاز کرده و در 672 بهمان شهر بپایان رسانیده است. این کتاب بترتیب حروف معجم و ترجمه 846 تن از بزرگان امرا و وزرا و علما و جز آنان را شامل است. مولانا ظهیرالدین اردبیلی متوفی به 930 آنرا بفارسی آورده و مرحوم معتمدالدوله فرهاد میرزا به سال 1284 ه. ق. با تصحیح و حواشی و قیود و اضافاتی در طهران متن عربی آنرا طبع کرده است. و دوسلان بفرانسه ترجمه کرده است، و محمد افندی رودسی زاده با تصرفاتی به ترکی نقل کرده و در اسلامبول به سال 1280 ه. ق. به طبع رسیده است. و نسخه ای از کتاب وفیات بخط مؤلف او در متحف بریطانیا موجود است. ابن خلکان را برادری موسوم به بهاءالدین محمد بوده که قضاء بعلبک داشته و در 683 ه. ق. وفات کرده است و شاید کتاب التاریخ الاکبر فی طبقات العلماء و اخبارهم از او باشد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ نِ)
فخرالدین ابوالفرج ناظرالدوله عبدالرحمن بن عبدالرزاق. شاعر و ادیب. او را دیوان انشائی است که پسر او مجدالدین فضل الله گرد کرد و نیز دیوان اشعاری و ارجوزه ای. و او وزارت دمشق داشته و به سال 794 هجری قمری درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ)
یکی از خوشنویسان و عارفین بفن کتابت. و اسحاق بن ابراهیم معلم مقتدر و اولاد او در خط شاگرد ابن معدان بوده اند. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ / مِ)
موفق الدین ابونصر اسعد بن ابی الفاتح الیاس بن جرجیس. پدر او طبیبی نصرانی بود که برای کسب مقدمات طب به یونان شد وپس از آن به بغداد تکمیل صناعت خود کرد و در دمشق اقامت جست و تا پایان عمر شغل طبابت ورزید. ابن مطران به دمشق بزاد و نزد مهذب الدین بن النقاش دانش طب آموخت و سپس بخدمت سلطان صلاح الدین ایوبی پیوست و از عطایای سلطان مالی وافر اندوخت و با جاه و جلالی عظیم همه عمر بزیست و در سال 587 یا 585 ه. ق. هم به دمشق درگذشت. موفق الدین نخست دین ترسائی داشت. در آخر مسلمانی گزید و ظاهراً او را در بیمارستان نوری منصبی بود، چه در شرح بزل بیماری مستسقی (که ابن حمدان جرائحی بدین بیمارستان انجام کرد) می آید که ابن مطران مواظب قرعات نبض بیمار بود. ابن مطران در طب شاگردان بسیار داشت از جمله موفق الدین عبدالعزیز و ابن دخوار. و او را دو برادر بود که نیز شغل طبابت داشتند. ابن مطران را شوق و عشقی بسیار بکتاب می بود و کتب خانه ای بزرگ داشت و سه تن پیوسته برای او نسخت کتاب می کردند. وی را تألیف بسیار است، از جمله، کتابی در ادویۀ مفرده و کتابی به نام المقالهالنجمیه در حفظ الصحه. و کتابی موسوم به بستان الاطباء مشتمل بر نوادر خوانده ها و دیده های او
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَرْ)
احمد بن مروان دینوری مالکی. او راست کتابی به نام مجالسه و آن جنگ مانندی است در مطالب متفرقه و نوادر اشعار و آثار. وفات او به سال 310 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوموسی عیسی بن مردان. ازعلمای نحو. او از شاگردان ابوطالب و از روات اوست. او راست: کتاب القیاس علی اصول النحو. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
یعقوب سیرافی، از مردم سیراف فارس. و او طبیب بود. و کتاب السفر و الحضر فی الطب از اوست. (ابن الندیم). و قفطی گوید او در دولت عباسیان میزیست
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مُ)
طبسی. او راست: ترجمه احوال ابوعلی بن سینا که در پیش گفتار ترجمه اشارات به فارسی در 1316 هجری شمسی چاپ شده است. (ذریعه ج 4 ص 78 و 150). رجوع به مشکان شود
لغت نامه دهخدا